باز هم تب
ساميارم ديشب -دوشنبه 12/2/90- دوباره تو خواب تب داشتي. بيدارت كردم شربت استامينفون بهت دادم خوردي - بعد پرسيدي كه چرا بايد شربت ميخوردم؟ بهت گفتم كه ديروز از صبح تا بعداز ظهر دائم رو پشت بوم تو آفتاب بودي و باد هم مياومد و نميدونم خلاصه مثل اينكه يه كم سرما خورده باشي. و بهت گفتم كه اخه چرا به حرف من گوش نكردي كه هرچي بهت گفتم بيا پائين نيومدي؟ گفتي كه آخه شيطون اون بالا بود و من و گول زد كه رو پشت بوم بمونم. الهي قربونت برم. دلم مثل سير و سركه ميجوشه كه فقط برسم خونه ببينم در چه حالي. پسرم لطفا هيچوقت مريض نشووووووووووووووووووووووووووووووووووووو.
نویسنده :
مامان رضوان
15:20